دل من تنها بود
دل من هرزه نبود
دل من عادت داشت
که بماند یکجا
به کجا؟
معلوم است
به در خانه ی تو
دل من عادت داشت
که بماند آنجا
پشت یک پرده ی توری که تو هر روز آنرا
به کناری بزنی
دل من ساکن دیوار و دری
که تو هر روز از آن میگذری.
دل من ساکن دستان تو بود
دل من گوشه ی یک باغچه بود
که تو هر روز به آن می نگری.
راستی؛
دل من را دیدی؟!!