خیال

.... و من پنداشتم او مرا خواهد برد, 

به همان کوچه رنگین شده از تابستان, 

به همان خانه بیرنگ و ریا.

و همان لحظه که بی تاب شوم  

او مرا خواهد برد ,

به همان سادگی رفتن باد, 

او مرا برد... 

ولی برد ز یاد...!

نظرات 1 + ارسال نظر
علی دوشنبه 14 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 16:10 http://علي سهرابي متنوع

سلام از این شعرتون واقعا لذت بردم حس غم و بی وفایی رو به بهترین وجه تداعی میکنه موفق باشی جانم

سلام.خیلی ازتون ممنونم علی جان.برای شما هم آرزوی موفقیت میکنم.
من رو بابت تاخیر بسیار زیادم در پاسخ دهی و به روز نکردن صفحه ام ببخشید.
حتما سعی میکنم شعرهای زیادی بگذارم.
با آرزوی توفیق روز افزون برای شما.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد